هاروکی موراکامی – سلطان موفقیت

هاروکی موراکامی فرهنگ ژاپنی ها را اینگونه توصیف می کند: آن ها بعد از آن که مدرسه ی خود را تمام می کنند شغلی متناسب با ویژگی های خودشان را می یابند  و بعد از آن که چندین سال از کار کردن آن ها سپری شد نوبت به تشکیل خانواده و ازدواج آن ها میشود. یعنی یک مسیر تکرار، روتین و قابل پیش بینی.

و ادامه می دهد:  من خود نیز قصد داشتم همین راه  را دنبال کنم  و دقیقا مانند اکثریت مردم کشورم زندگی ساده خودم را در پیش بگیرم، چرا که این گونه تصور می کردم که این شیوه ی زندگی صحیح است؛ ولی من در ابتدا ازدواج کردم و پس از آن به سراغ کار کردن رفتم و در نتیجه موفق شدم تا در رشته ای که دوست داشتم فارغ التحصیل شوم . روش زندگی من به طور کامل با دیگر ژاپنی ها تفاوت داشت. زیرا من راهی را انتخاب کردم که خودم می خواستم .

او می دانست که مسیر عادی مردم کشورش راهی جز تکرار ندارد. اینکه صبح زود از خواب بلند شی و سر کاری بروی و با حقوق معینی کسب درآمد کنی و بر اساس آن خانواده ای تشکیل دهی و رویاهایت را محدود به آن روش زندگی کنی. اما او تصمیم گرفت راه متفاوتی پیش بگیرد. راهی که سرانجامش تکیه بر پادشاهای موفقیت و میلیونر شدن بود.

موراکامی در زمان کودکی اش وضعیت خوبی نداشت. ژاپن درگیر جنگ جهانی بود. اما به هر شکلی که بود مدرسه را به اتمام رساند و به دانشکده هنرهای نمایشی واسده راه یافت تا بتواند هنر خودش را به حقیقت تبدیل کند.

از دانشگاه فارغ التحصیل شد و به همراه همسرش یک کلوپ شبانه به راه انداخت. خودش می گوید روزی دو پاکت سیگار می کشید و همیشه مبلغ قبضها و قرضها زیاد بود و این چیزی نبود که او انتظارش را داشته باشد. یکروز که به تماشای مسابقه بیسبال رفته بود، ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد. اینکه رمان بنویسد. شاید آن موقع فکر نمی کرد که این فکر منجر به پذیرش او در تالار افراد تاثیرگذار تاریخ بشود و نام او برای همیشه در فهرست افراد موفق و پیشرو ثبت گردد. اما او اینکار را انجام داد. سیگار را ترک کرد و روی به ورزش دوی استقامت آورد و یکسال پس از ترواش ایده رمان نویسی، اولین کتابش را چاپ کرد. به آواز باد گوش بسپار، این اولین کتاب او بود که باعث شد جایزه نویسنده ی جدید از گونزو را بدست بیاورد.

بعد از آن سه گانه ی «موش صحرا» را منتشر کرد. در سال 1980 میلادی، هاروکی موراکامی رمان «پین بال» که نخستین بخش از این رمان سه گانه بود را نوشت. فروش فوق العاده این سه گانه، مسیر موراکامی را در ادبیات جهان گشود و او را به علاقه مندان رمان های داستانی در سطح دنیا معرفی کرد.

از آن موقع به این طرف او کتابهای زیادی نوشته و نوشته هایش به بیش از 40 زبان دنیا ترجمه شده اند. کتاب جنگل نروژی او فقط در ژاپن 10 میلیون نسخه فروش داشت و او رگ خواب مخاطبین ژاپنی را فهمیده بود. هم اکنون او از معدود نویسندگان جهانی، با درآمدی سرشار می باشد که موفق شده بر قله های افتخار تکیه بزند.

حتما می پرسید چگونه؟

او مسیر عادی را که مردم معمولی انتخاب کردند مناسب ندید و ایده ای که به ذهنش رسیده بود را با تلاش و جدیت و امید پی گیری کرد و صد البته که جوینده موفقیت یابنده خواهد بود. او با بی پولی شروع کرد، ازدواج کرد و دید نه، این آن زندگی رویای که می خواسته نیست. پس دست به کار شد و نام خودش را در تالار افتخار مشاهیر ثبت کرد. چون اندیشه ای متفاوت داشت. همانطور که داستانهای نوین و سورئالیستی او بسیار مدرن و متفاوت هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمت‌های مورد نیاز علامت گذاری شده‌اند *

سبد خرید