برای همه ی ما بارها اتفاق افتاده که ایده ای به ذهنمون رسیده و از اطرافیانمون درباره ی خوب و بد بودن ایده یا قابل اجرا بودن و نبودن اون سوال پرسیدیم.
اما عکس العمل آنها چه بوده؟
با چندسوال ما رو به مرز ناامیدی میرسونند و دائما به شما گوشزد میکنند اگه این ایده درست بود، قبل از تو آدم های دیگه انجامش میدادند.
واقعا هنر لازم است که بتوانید بین این باورها ایده خود را به مرحله اجرا برسانید.
بیاید یک مثال بزنیم تا بیشتر موضوع رو درک کنیم.
شما تصمیم گرفته اید یک نوشابه مخصوص ورزشکاران تولید کنید. از دوست ورزشکار خود نظرش را جویا شوید. او فورا به شما میگوید: رو در رو شدن با شرکت های بزرگ و با سابقه کار تو نیست!
خب شما بهتر است نحوه سوال پرسیدن خود را تغییر دهید. از او علت استفاده از آب را به جای نوشابه بپرسید. او حتما به شما خواهد گفت که نوشابه ها هزاران ماده افزودنی و شکر و …دارند. به او بگویید چه ایرادی دارد؟ شاید بگوید یکی از مواد ان مانند سدیم برای من ضرر دارد. زیرا دارای فشار خون هستم و دکتری ان را برای منع کرده است.
شما جواب کافی را پیدا کردید! شما باید یک نوشیدنی انرژی زا اما بدون سدیم تولید کنید.
این همان شیوه ای است که چینی ها سالهاست از ان استفاده میکنند و رتبه های نخست را در رقابت های تجاری به نام خود ثبت کرده اند.
آنها سوال ” نیاز ” را از همه جای دنیا پرسیده اند و پاسخ هایی به پهنا و تنوع تمام دنیا به آن میدهند و پیروز میدان میشوند.
هر کارآفرینی باید این رمز موفقیت را سر لوحه خود قرار دهد و کار خود را در حوزه ای شروع کند که پاسخ به نیازهایی باشد که تا بحال کسی به فکر برطرف کردن آنها نیفتاده باشد.
