نوشتن بزرگترین کشف بشر در طی سالیان متمادی حیات این موجود خارق العاده و پیچیده بوده است. سنگ نگاره های روی دیواره غارها تا خط میخی لوحه های گلی و نقش مرکب روی پوست و پر پرندگان و دوات و جوهر و کاغذ و تکنولوژی تایپ امروز همه و همه در خدمت بشر بوده اند تا افکار و عقاید خودش را نشان بدهد و مسیر تغییر تاریخ شکل بگیرد و ثبت شود. آنچه که تاثیر گذار بوده تا جهان این چیزی باشد که ما می بینیم، از علم طب و پزشکی گرفته تا نجوم و ریاضیات و مهندسی و کشاورزی و ادبیات و تاریخ، همه و همه به همت ثبت اندیشه بوده است.
یادداشتهای روزانه هم برای هر فردی می تواند به همین اندازه گرانبها و باارزش باشد. اکثر آدمهای بزرگ و موفق و ثروتمند دفتر ثبت وقایع روزانه داشته اند. بسیاری از دانشمندان و مورخان، ورزشکاران، نویسنده ها و مدیران و حتی افراد عادی از روش ثبت وقایع و یادداشتهای روزانه به پیشرفتهای قابل توجهی رسیده اند. شما با انجام این کار در حقیقت اتفاقات، احساسات و اندیشه ها و تاثیرات اجتماعی زمان و مکانی را که در آن هستید ثبت کرده اید. یعنی یک دیتابیس قدرتمند. به صورت روزانه. و بدیهی ست که هر کسی در مورد آنچه که می نویسد فکر می کند و بالا و پایین و شاید جرقه ای در ذهنش پدید می آید و منجر به موفقیت شگرفی می شود. وقتی به تاریخ می نگریم ایده بسیاری از پیشرفتهای شخصی و اجتماعی جامعه بشری را در یادداشتهای روزانه بزرگترین دانشمندان و افراد موفق پیدا می کنیم.
یک دفتر ساده و یک قلم بردارید. هر روز آنچه را که فکر می کنید شایسته نوشتن است بنویسید. از آنچه که بر شما گذشته است. از احساستان، ایده هایتان، آرزوهایتان، افرادی که دیده ائید و تاثیر گرفته اید، کتابها و یا مقالاتی که خوانده ائید، وبسایتهائی که بازدید کرده ائید. خواهید دید که از دل این نوشته ها گنجینه های عظیمی استخراج خواهد شد و عملکرد شما را در مسیر موفقیت زندگیتان حمایت خواهد کرد و ثروت عظیمی را نصیب شما خواهد کرد.
8 پاسخ
سلام من 18 سالمه و امروز 10 اسفند ماه سال 1400 تصمیم گرفتم که وقایع روزانه ومیزان تلاشم رو ثبت کنم و هرروز برای بهتر کردن وضعیت وارتقای خودم تلاش کنم ایده های جدید و برنامه بهتر
فک نکنم تا 100 سال آینده کسی این نوشته ها رو بخونه پس جای خوبی پیدا کردم:)
من از زندگی کوفتی که برای خودم درست کردم و شخصیت مزخرف و تنبلی که درست کردم میخوام بیرون بیام و وضعیت زندگیم رو بهتر کنم هیچ چیز جلودارم نیست ازفردا ساعت 5/5 صبح از خواب بیدار میشم و شروع به تلاش میکنم من قسم میخورم که در این ساعت بیدار میشم و شروع به درس خوندن میکنم یکی از دروس عمومی و یکی از دروس اختصاصی تا نصفه و یک درس عمومی دیگه رو کامل جمعبندی میکنم و برنامه رو انجام میدم فقط 1 ساعت برای نهار و 0/5 ساعت هم برای شام در نظر گرفتم مسواکم رو میزنم و نمازم رو میخونم سعی میکنم هر روز دو دقیقه از ساعت خوابم کم کنم تا در 15 روز ساعت خوابم به 5 برسه من پایه درسی قوی دارم و استعداد تقریبا عالی دارم و میدونم که اگه از صمیم قلبم بخوام میرسم پس نهایت تلاشم رو میکنم امروز واقعا از خودم متنفر شدم دوستداشتم که قیافه مزخرفم رو از جمجمم بکشم بیرون و حتی خودم رو بکشم اما گفتم حالا اگه جونت رو بگیری به نظر خودت به آرامش میرسی؟ چطوره اول کارت رو توی دنیا انجام بدی بعد اگه دیدی به درد این دنیا نمیخوری بعد تن لشت رو نابود کنی؟ اصلا چه دلیلی داره مسخره بازی درآرم و هیچ تلاشی نکنم و بعد افسوس بخورم من میتونم برای بهترین چیز ها تلاش کنم و صد البته بهش برسم باید تلاش هوشمندانه داشت و در کنارش زیاد هم تلاش کرد بعد میبینی که رسیدی و اونقداراهم سخت نبود اینکه میگن سخته یه دروغ بزرگه یه خزعبالاتی که از ذهن های ناتوان در اومده انسان اشرف مخلوقاته به هرچیزی که بخواد میرسه من هم میتونم واسش تلاش کنم و برسم کم نمیارم من شخصیتم رو عوض کردم حالا غول و شیطان بزرگ درونم از من خارج شده و برونو جاشو گرفته(اگه کسی اینو میخونه بدونه من یه آدم عجیب غریبم پس بعضی کلمات رو ممکنه متوجه نشید البته امیدوارم کسی نخونه)
من خیلی گند زدم این 3 سال زندگیم رو در نهایت درد و کارهای بد گذروندم اما گاهی فکر میکنم باید انجام میشد باید این اتفاقات میفتاد تا یاد بگیرم تادرک کنم درد اهمیت خیلی زیادی داره حتی نیچه برای دوستاش توصیه میکرد سال پراز درد و بلایی داشته باشن چون اینجوریه که یاد میگیرن رشد میکنن و بزرگ میشن(آره میدونم آدم کله خرابی بوده)
بدون درد راحتی هم ارزش خودش رو از دست میداد همون طور که خوبی بدون بدی و شادی بدون غم هیچ ارزشی نخواهد داشت
باید دوست داشت عشق ورزید و به نیروی برتر و متعالی نزدیک و نزدیک تر شد باید به اون بیشتر از همه عشق بورزیم چون اون سرآمد و بالاتر از همه هست حداقل در طی این3 سال این رو یاد گرفتم که خداوند همه چیزه باید هدف زندگیمون رو اون قرار بدیم برای تقرب به اون تلاش کنیم
دلمون رو از مادیات پاک کنیم و چیزهارو به سبب ارزششون دوست داشته باشیم نه قیمتشون.
درس های زیادی یاد گرفتم حالا وقت استفاده هست قسم میخورم فردا شب وقتی برنامم رو کامل انجام دادم و نهایت سعیو تلاشم رو کردم گزارش بنویسم و رها نکنم فردا اولین روز زندگی بعد از درد منه من و برونوی تسلیم شده:)
الانکه 18 سالمه به اندازه کل طول عمر پدر و مادرم فیلم سینمایی تماشا کردم(::( نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه اما با اینکه اوقات زیادی رو برای فیلمهای مزخرف صرف کردم فیلم های خوب زیادی هم دیدم و ازشون درس گرفتم منچستر کنار دریا با دردو غم بینهایت زیادی که درش موج میزد من رو با خودش همراه کرد عواقب یه لحظه غفلت انسانی خوشبخت رو در زندگیش نشون میداد و اینکه ممکنه این اتفاق برای هرکسی بیفته ممکنه من هم یه روز اینقدر غفلت به خرج بدم و گوش کری داشته باشم که غم به نهایت شدت خودش در زندگیم برسه
فیلم رستگاری در شایوشنگ خیلی عالی بود و من با دنی شخصیت اصلی فیلم واقعا انس گرفتم و تا چند روز خودم رو جای اون تصور میکردم(نخند مطمینم خودتون حتما یبار اینکارو کردید)
فیلم فارست گامپ بمب عشق و انگیزه بود
حوصله نوشتن فیلمهارو ندارم میخوام یه ارزیابی روی 18 سال زندگیم داشته باشم
من 22 بهمن ماه به دنیا اومدم وهمین چندوقت پیش به سن قانونی رسیدم احساس خاصی نداشتم با یه جعبه شیرینی خامه ای تولدم روگرفتم و بعد خانواده محترم نوش جان کردن
بخش مهمی از زندگیم فیلمای زیادی هست که دیدم شاید اگه برگردم عقب بعضی فیلم ها رو تماشا نمیکردم مثلا من گرگ وال استریت رو دیدم اونم بدون سانسور جون هرکی دوست دارید از این غلطا نکنید که بعدا پشیمون میشید از اون موقع به بعد هیچ وقت سراغ همچین فیلمایی نرفتم چون واقعاروی ذهنم تاثیر داشت
اما در کل از بابت این قضیه پشیمون نیستم گرچه واقعا شرمندم در برابر پدر و مادرم بابت اینترنت زیادی که حروم کردم:)
یه بخش دیگه ای زندگیمم کتابه تا دلتون بخواد کتاب خوندم خب عاشقشونم اما شاید یه بچه دبیرستانی که کنکور داره نباید این همه کتاب میخوندو فیلم تماشا میکرد من انجامشدادم و خب شاید بگید چقدر کله گندست این بشر حتی پشیمون نیست من وقتی به عقب نگاه میکنم ناراحت میشم که به اندازه کافی درس نخوندم اما خیلی نه یعنی خودم رو بخشیدم اصلا معلومه کسی که سه سال بشینه درس بخونه یا یه سال موفق میشه یا ممکنه موفق بشه:) کار بزرگ رو اون میکنه که 4 ماهه انجامش بده منم یه همچین چیزی از اول توی ذهنم بود و خب الان موعدش رسیده که ببینم چند مرده حلاجم
دوستام
نمیدونم فک میکنم خیلی درست انتخابشون نکردم از بعضیا ضربه های وحشتناکی خوردم کلا نباید خیلی به روابط دوستانه چسبید ترجیح میدم دوست زیادی داشته باشم اما خییلی زیاد به کسی نزدیک نشم چون ممکنه بهت آسیب بزنه
میگن دشمن دانا که غم جان بود بهتر از آن دوست که نادان بود
من واقعا بهش باور دارم ضربه هایی گاهی از دوستای نادونم خوردم که اگه با درایت و ذکاوت بیشتری باهاشون برخورد میکردم شاید کمتر آسیب میدیم در هر صورت سعی میکنم از این به بعد با دقت بیشتری دوستام رو انتخاب کنم و دنبال کسانی باشم که از من بهتر هستن و منجر به رشد و ارتقای من میشن
توی این جنبه آره خب شاید یه ذره احساس بدی دارم و پشیمونم اما با دور انداختن دوست بدا همه چیز درست میشه و جایی برای افسوس و پشیمونی نمیمونه:)
پدر و مادرم
یادت باشه همیشه حق با اوناست من کله شق بازی در آوردم باهاشون مخالفت کردم جنگیدم دعوا کردم آخرش فهمیدم من یه نادون به تمام معنا هستم همه چیزایی که میگن درسته به حرفشون گوش بدید سرسرانه تصمیم نگید و فکر نکنید چون جوون ترید اونا چیزی از شما نمیدونن اونا خیلی بیشتر میدونن
نذارید یه سری هورمون های مسخره و صد البته قدرتمند دوران نوجوانی باعث بشه رابطتون با اونا خراب بشه تا جایی که میتوند دوسشون داشته باشید و هرروز بوسشون کنید به زبان بیارید بگید که وجودون چقدر ارزشمنده بگید که دوستشون داریدو برای اینکه مایه افتخارشون بشید تلاش کنید
هیچ هیز و هیچ کس تکرار میکنم هیچ چیز و هیچ کس رو فدای خونوادتون نکنید اونا مهمن همیشه
من یاد گرفتم که با برادرم هم درست حسابی رفتار کنم و تا جایی که میتون بهش نزدیک بشم گرچه خیلی هم روی مخ همدیگه هستیم اما حاضریم برای هم جونمون رو بدیم مخصوصا من:)
پدر و مادرم رو با این درس خوندنم خیلی اذیت کردم آخه من دانش آموز خیلی درس خونی بودم هرروز جایزه میاوردم خونه و یبار توی آزمون کشوری نفر اول استان شدم (اره میدونم خیلی تعرف میکنم شنیدم واسه افزایش اعتماد به نفس خوبه:)
رسیدم دبیرستان کرونای لعنتی اومد و حبس شدم توی یه اتاق با والدینم داداشم:/
خب معلومه ریدمان میشه در زندگی آدم
اما خب میدونم پدر و مادرم منو میبخشن اگه اذیتشون کردم تنها راهش هم یه رتبه مشتی درست حسابیه بعد دوباره میشم گل سرسبد و مایه افتخار
تنهایی
مزخرفه ما فکر میکنیم اگه کسی نباشه که هررزو قربون صدقمون بره و صبحانه رو توی تختمون واسمون سرو کنه بوسمون کنه و تمام زندگی کوفتیش رو پای ما بریزه و تمام نیازهامون رو برطرف کنه اون وقت تنهاییم
یه مدت منم چون ذهن خیلی کوچولو و نادونی داشتم مانور زده بودم روی این که من تنهام و باید جنس مخالفی توی زندگیم باشه پس رفتم توی گروه های چت نوجوونای همسن خودم و بعد دیدم سیل عظیمی از حرفای زشت در گروه در جریانه حرفای منحرف و بد:/
درجا اومدم بیرون چون من با شنیدن یه حرف زشت بد تا 5 روز در افسردگی به سر میبرم
هنوز 5 دقیقه نگذشت که یه نفر اومد پی وی گفت اصل
منم نمیدونستم یعنی چی گفتم خودت اصل:) اونم گفت فلانی 18 تهران منم بلاک کردم شاید چون گوشی خودم نبود و اگه مامانم توی گوشیش چنین چیزی میدید درجا کشته میشدم.
رراستش از چت باهاش خوشم اومده بود تا عکس دست خونیش رو فرستاد و گفت که من به خاطر اینکه منو بلاک کردی با تیغ دستام رو اینجوری کردم منم دوباره بلاکش کردم و فهمیدم که در دنیای رسانه جنس مخالف واسه یه بچه 17 ساله چی میگذره
بعد یه مدت دوباره با یه شماره دیگه پیام داد میگفت تو قول دادی باهام ازدواج کنی:/ دوباره بلاک کردم و اون شد صحبت با جنس مخالف منم دیگه قول دادم توی همچین گروه های نرم گرچه راستش یه چند باری سر زدم ولی دیدم همش چرند میگن پس ولش کردم.
این مسایل رو گذاشتم واسه بعد 24 سالگی اون موقع شاید به فکر ازدواج افتادم و درست حسابی مثل آدم وارد رابطه های سالم بشم اونم معلوم نیست اصلا بخوام یا نه چون فعلا که تمایلی ندارم هرچی فکر میکنم تنها دلیل واسه انجام این کار و لذتی که میبرم واسه پز دادنه پس میفهمم که چقدر واسم سمیه حتی فکر کردن بهش
پس این بخش فعلا تعطیل تا 24 سالگی:)
منظور از پزدادن ایستادگی در برابر این تفکر سمیه که آره اگه من 18 یا 19 سالمه هم میتونم شوهر کنم:/ آره میدونم خیییلی پشم ریزونه:/
به خاطر همینه کلا بیخیالش شدم تا یه دلیل درست حسابی پیدا کنم
درسم مهمترین چیز در زندگیمه فعلا
پدر بزرگ عزیزم بهم گفت که تا زندم دوست دارم مایه افتخارم بشی همه روی منحساب باز کردن و من نمیخوام نا امیدشون کنم
برنامه درست حسابی نوشتم تا 6 فروردین تقریبا پایه دهم یازدهم رو کامل میخونم و پای دوازدهم هم سه چهارمش رو میخونم و مرور میکنم بعد تا 11 فروردین تا میتونم آزمون پایه میدم و تا 19 فروردین کامل پایه دوازدهم رو تا جایی که خوندم مرور میکنم و تست میزنم
باید ساعت مطالعم از 14 ساعت بیشتر باشه و بالای 500 تست بزنم بعد میتونم دهن همه بچه مثبتای پولدار رو صاف کنم فقط درس درس درس تمام تمرگزم باید روی درس باشه
ااین 30 روز خیلی مهمن
شکست نخور شکست نخور کم نیار برو ببینم چیکار میکنی غزل خانم تغییر یافته:)
به خاطر مامان مهربون و پرتلاشت فداکار و دلسوز
بابای مهربون و زحمت کش و دلسوز
پدر بزرگ های عزیز دلت و برای بهترکردن وضعیت دنیا یادت باشه هدف اصلی تو برای رسیدن به اون چیه
تمامش برای بهتر کردن وضعیت دنیا و بعد میتونی قبل مرگت یه تاثیر خوبی توی دنیا داشته باشی و کار خوبی کرده باشی نه صرقا مدفوع تولید کنی بعدشم با کوله باری از گناه تن لشت رو بزاری روی زمین و پیش به سوی جهنمبا نهایت سرعت
به نتیجه فکر نکن اصلا مهم نیست چه اتفاقی میفته فقط بچسب به انجام دادن برنامه روزانت به بهترین شکل شده تا ساعت 3 نصف شب بشین درس بخون اما برنامت رو انجام بده وتمام تست هارو بزن